متن آهنگ مرد نقره ای سهیل جامی
فردا قراره که از هم جدا بشیم
همدست من بشی فردا رو میکشیم
ای هم آرزوی من احساس تو کجاست
چیزی بگو به من این لحظه ها طلاست
این بار آخره ما رو به روی هم
من حاضرم بگی تا جونمو بدم
من حاضرم بگی تا جونمو بدم
تازه الان که حرف رفتن رو لبته
قدر اون لحظه ها رو فهمیدم
هنوز اگه بخوای برای موندنت
مثل گذشته جونمو میدم
الان که حرف رفتن رو لبته
قدر اون لحظه ها رو فهمیدم
هنوز اگه بخوای برای موندنت
مثل گذشته جونمو میدم
جرمی نکردمو محکوم میکنی
دستامو از خودت محروم میکنی
ما عاشق همیم پس مشکل از کجاست
ما عاشق همیم این کل ماجراست
تازه الان که حرف رفتن رو لبته
قدر اون لحظه ها رو فهمیدم
هنوز اگه بخوای برای موندنت
مثل گذشته جونمو میدم
الان که حرف رفتن رو لبته
قدر اون لحظه ها رو فهمیدم
هنوز اگه بخوای برای موندنت
مثل گذشته جونمو میدم